سکوت عشق

سایه ای دور و برت دیدم و حرفی نزدم
مات و مبهوت تو خشکیدم و حرفی نزدم

قصه ها پشت سرت بود ولی هر دفعه
با دلی خون شده خندیدم و حرفی نزدم

عطر بیگانه ای از گونه ی تو می آمد
باز هم روی تو بوسیدم و حرفی نزدم

بین ابلیس و تو یک رابطه بود اما من
سیب دلخواه تو را چیدم و حرفی نزدم

همه در فکر مجازات تو بودند ولی
همه را یک شبه بخشیدم و حرفی نزدم

این همه حرف،تلنبار شده در دل من
ولی از قهر تو ترسیدم و حرفی نزدم
https://t.me/moolitghyy/451
دیدگاه ها (۸)

سکوت عشق

سکوت عشق

سکوت عشق

سکوت عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط